____________________________________________________________

 

من آمدم ، نگاه تو را زندگی کنم

عاشق شوم ، کنار شما زندگی کنم

کردم هبوط ، تا پس از این، در شب زمین

خورشید چشم های تو را زندگی کنم

وقتی در آینه به خودت می کنی نگاه

در سُکر ناب آینه ها، زندگی کنم

با گریه های تلخ شما، همسفر شوم

با شهد خنده های شما، زندگی کنم

در آسمان، ستاره ی اقبال من تویی

چشمک بزن ستاره ، که تا زندگی کنم

من را خدا سرشته که با مهر عشق تو

در زیر آسمان خدا ، زندگی کنم

بی سرپناه چشم تو ای خوب من ! بگو

تلخ و غریب و خسته ، کجا زندگی کنم ؟!

وقتی تو نیستی ، همه ی لحظه ها تهی ست

دور از تو من ، چگونه ، چرا ، زندگی کنم ؟!

دق می کند دلم ز عذاب ندیدنت

ای روح من ! دوباره بیا زندگی کنم

تاریکم از ندیدن لبخند روشنت

لطفا بخند آینه ، تا زندگی کنم

آری، ز عشق ، آب و گِلم را سرشته اند

تا عاشق و زلال و رها زندگی کنم

 

رضا اسماعیلی